رفقا سلام
خسته شدیم اینقدر که حرفای ضد و نقیض شنیدیم
یکى همه کارها رو به خدا نسبت می ده انگار که انسان هیچ نقشى در سرنوشت خودش نداره و دیگرى خودشو همه کاره و فعّال ما یشاء می دونه و خدارو هیچ کاره. یکى ائمه رو عین مردم عادی می دونه و دیگرى اون بزرگوارانو در حدّ خدا مى دونه. یکى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى دونه و یکی دیگه حتی به درخت و دیوار، متوسل می شه وریسمان می بنده و ...
اگه یکم به اطراف خودمون با دقت بیشتری نگاه کنیم نمونه های زیادی از اینا رو می بینیم.
حالا به نظر شما واقعا حق با کیه؟
من که خودم گیج شدم. خدا ان شاالله هدایتم کنه.
همه مون هزاران بار واژه هدایتو شنیدیم. اما فقط شنیدیم. همین و بس. اما این بار فرق می کنه. این بار می خوایم یکم بهش توجه کنیم. این بار نمی خوایم فقط یه شنونده باشیم بلکه می خوایم هدایت بشیم. خسته شدیم از این بلاتکلیفی. بیاید برای یه بار تو عمرمون راهمونو انتخاب کنیم.
در پست های بعدی بیشتر راجع به هدایت صحبت می کنیم. (به شرط بقای عمر)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُُمْ فىِ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یحَْسَبُونَ أَنهَُّمْ یحُْسِنُونَ صُنْعًا (کهف 103-104)
ترجمه : بگو: آیا شما را از آنها که در کردار زیانکارترند آگاه سازیم؟ کسانى هستند که سعیشان در زندگى دنیا هدر رفته و با این حال مىپندارند که کار نیک انجام مىدهند.
براتون یه مثال می زنم:
یه زمانی من فکر می کردم خیلی کارم درسته. باخودم می گفتم دیگه از این بهتر نمی شه. کار فرهنگی اونم در اینترنت! قطعا امام زمان ازم راضیه. اما چند وقتی گذشت و فهمیدم که کارفرهنگی و دین و خدا و... بهانه ای بیش نیست. به اطراف نگاه کردم. دیدم هیچ کدوم از کارام رنگ و بوی الهی و خدایی نداره. اصلا معلوم نیست هدفم چیه. تازه به فرهنگی بودن کارمم شک کردم.
دوستان عزیزم این اخسرین اعمال هست.می دونید چرا؟
چون من فکر می کردم دارم بهترین کارو انجام می دم درصورتیکه....
من ناراحت نیستم. چون تو این دنیا به این موضوع رسیدم. اگه قیامت شده بود .پرده ها کنار می رفت و حقیقت اعمال معلوم می شد اونوقت من چه حالی داشتم؟
اینارو گفتم که حواسم باشه برا چی دارم وبلاگ می زنم.
همین
لیست کل یادداشت های این وبلاگ